خیلی وقت بود دلم میخواست یه تفریح انتلکتی بکنم. به خاطر همین دو تا بلیط تئاتر برای ساعت ۸ خریده بودم تا با دوستم مهسا بریم. ساعت هفت و نیم بود و من هنوز راه نیفتاده بودم. تئاتر شهرم وقتی از موعد بلیط میگذره دیگه راه نمیده. با عجله جورابمو که تازه شسته بودم، جلوی باد کولر گذاشتم. رفتم میکاپ کنم و بعد از چند دقیقه که برگشتم تاثیری توی خشک شدنش نداشت. دیرم شده بود و تصمیم گرفتم همونجوری بپوشمش. وقتی که پوشیدم، حس کردم همه وجودم یکم خنک شد.
یاد حرف مامانم افتادم که میگفت: وقتی سردته هرچی بپوشی ولی جوراب نپوشی فایده نداره. جوراب که بپوشی گرمت میشه.
مثل اینکه برعکسشم صدق میکرد.
ولی خب بدم نیست توی این گرما یکم خنک شم.